۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

تعمیر روابط هیجانی بین همسران


نقش هوش عاطفی در روابط زوج‌های جوان


شاید اغراق نباشد که بگوییم انسان، عاطفی‌ترین موجود زنده روانشناختی است. عاطفه است که انسان را آفریده و انسان است که پیشتر و غالباً با عواطفش زندگی می‌کند تا عقلش. تقریباً هیچ عمل انسان را نمی‌توان یافت که به نحوی رنگ عاطفی نداشته باشد. تولیدمثل، حفظ و بقای نسل و حتی ادامه حیات عمدتاً معلول عواطف‌اند تا عقل. راه دستیابی به ازدواج موفق و یک زندگی خانوادگی سرشار از خوشبختی، بسیار ساده و سرراست است اگر بدانی چه موقع معذرت‌خواهی کنی.
زوج‌های شاد در مقایسه با زوج‌هایی که رابطه عاطفی خوبی ندارند، احساس همدلی بیشتری نسبت به هم نشان می‌دهند و نسبت به احساسات یکدیگر حساسیت بیشتری به‌ خرج‌ می‌دهند.

در حقیقت دانستن این که چه موقع، چرا و چگونه از همسرتان معذرت‌خواهی کنید و برخورداری از توانایی‌هایی چون شکیبایی، بردباری و مدارا کردن هنگام عصبانیت، احتیاج به مهارت‌های عاطفی پیشرفته و سطح بالایی چون همدلی، کنترل خود و درک عمیق نیازها و احساسات دیگران دارد.

مواردی که ذکر شد از اجزای هوش عاطفی است که لازمه گفتگو و تعامل موفقیت آمیز یک زندگی زناشویی به حساب می‌آید. اما هوش عاطفی به چه طریقی می‌تواند زندگی زناشویی را تحت تأثیر خود قرار دهد؟



اساسی‌ترین توانایی مؤثر در هوش هیجانی (عاطفی)، دریافت و تشخیص دقیق عواطف است. محققان در این زمینه دست به آزمایشاتی زده‌اند که نتایجی را در برداشته است که به آنها اشاره می‌کنیم. اول از همه، این نتایج نشان می‌دهد ازدواج و زندگی زناشویی یک بافت سرشار از عاطفه است. در ازدواج‌هایی که در آنها زوجین با یکدیگر در تعارض و دعوا باشند ، برانگیختگی‌های عاطفی زیادتری دیده می‌شود. به عبارت دیگر ، بیشتر اختلافات میان زوجین به دلیل برانگیختگی‌های عاطفی صورت می‌گیرد ، کما این که ارزیابی‌های فیزیولوژیکی (مثل ضربان قلب، افزایش رسانایی پوست و فعالیت‌های ماهیچه‌ای) این موضوع را نشان می‌دهد. همچنین مطالعات نشان می‌دهد افراد در توانایی دریافت و تشخیص دقیق عواطف خود و دیگران با یکدیگر تفاوت دارند؛ مثلاً بعضی زوج‌ها، آشکارا نسبت به علائم عاطفی همسرشان بی‌توجه هستند و آن را نادیده می‌گیرند یا آمادگی سوءتعبیر و عدم تشخیص صحیح این عواطف را دارند. علاوه بر اینها، انسان‌ها دارای تفاوت‌های قابل توجهی در توانایی ابراز صریح عواطف خود هستند. مثلاً برخی زوج‌ها عادت دارند پیام‌های عاطفی مبهم گیج‌کننده‌ای به طرف مقابل خود بدهند (هم زمان می‌خندند وهم‌ اخم می‌کنند.)

مهم‌تر از همه اینها، پژوهشگران دریافته‌اند زوج‌های شاد در مقایسه با زوج‌هایی که رابطه زناشویی و عاطفی خوبی با هم ندارند، احساس همدلی بیشتری نسبت به هم نشان می‌دهند و نسبت به احساسات یکدیگر حساسیت بیشتری به خرج می‌دهند.
زوج‌هایی که با هم اختلاف داشته و انتظارات نادرستی از یکدیگر دارند، پیام‌های عاطفی خنثی یا نسبتاً منفی نسبت به یکدیگر بروز می‌دهند که سبب ایجاد خشم و عصبانیت درهر دو، نسبت به طرف مقابل می‌شود. به این ترتیب، پیامدهای مخرب و منفی به صورت یک حلقه معیوب در می‌آید که رهایی از آن برای هر دو زوج بسیار دشوار می‌شود.

مطالعات دیگر نیز نشان داده زنان بهتر از مردان در ابراز دقیق عواطف و تشخیص آنها عمل می‌کنند. توانایی ابراز دقیق عواطف در زنان ناشی از توانایی بالای آنان در استفاده از رفتارهای غیرکلامی در جریان ارسال پیام‌های عاطفی است. برای مثال وقتی یک زن پیام عاطفی مثبتی به شوهرش می‌دهد، احتمالاً از علائم غیرکلامی بدنی (مثل لبخند زدن) و از یک لحن صمیمانه هنگام سخن گفتن استفاده می‌کند.

در واقع موضوعات خاصی چون میزان ارتباط جنسی، نحوه تربیت فرزندان یا این که زن و شوهر با چه میزان بدهی و پس‌انداز احساس راحتی می‌کنند، موضوعاتی نیستند که یک زندگی زناشویی را پابرجا نگاه دارند یا متلاشی کنند. شیوه بحث درباره این نکات حساس است که در سرنوشت ازدواج حائز اهمیت است، حتی این که زن و شوهر درباره نحوه مخالفت کردن به توافقی با یکدیگر برسند ، رمز بقای ازدواج است.

مردان و زنان باید بر تفاوت‌های جنسیتی ذاتی خود در برخورد با احساسات حاد غلبه کنند. در صورت شکست در انجام این کار، زوجین نسبت به شکاف‌های عاطفی‌ای که در نهایت می‌توانند موجب گسستن پیوند آنان شوند ، آسیب‌پذیر می‌شوند. اگر یکی از زوجین یا هر دوی آنها، کاستی‌های خاصی از نظر هوش هیجانی داشته باشند ، احتمال عمیق‌تر شدن این شکاف‌های عاطفی افزایش خواهد یافت. در ازدواج سالم، زن و شوهر در امر گله کردن از یکدیگر احساس راحتی می‌کنند، اما معمولاً زوجین در زمان عصبانیت، گله‌‌های خود را در قالبی منحرف همچون حمله به شخصیت طرف مقابل ابراز می‌کنند که به ترور شخصیت معروف است، یعنی انتقادی است که نه بر عمل فرد، بلکه به خود فرد وارد می‌شود و تأثیر عاطفی این انتقادهای شدیداللحن از شکایت‌های منطقی‌تر بسیار تباه کننده‌تر است. قابل درک است که احتمال بروز چنین حملاتی زمانی افزایش پیدا می‌کند که زن یا شوهر احساس کنند طرف مقابل شکایت آنان را نشنیده یا نادیده گرفته است.

زمانی گفته می‌شود که رابطه زوجین، از لحاظ هوش هیجانی در سطح بالایی قرار دارد که زن و شوهر انرژی خود را برای تعمیر اختلاف‌ها صرف می‌کنند. تعمیر یعنی نشان دادن عشق و محبت زن و شوهر به یکدیگر بدون توجه به تعارض و کشمکشی که دارند. وقتی با همسرتان جر و بحث می‌کنید هرکلمه و هر عمل شما با همسرتان می‌تواند اوضاع را بهتر یا بدتر کند. تعمیرات بیانگر این واقعیت هستند که مهارت‌های هوش هیجانی در درون رابطه مورد استفاده قرار ‌گیرند. تعمیر یعنی پشت سر گذاشتن خشم، خشونت و دشمنی نسبت به همسر. اولین امید به تعمیر موفق، از خودآگاهی شما ریشه می‌گیرد. اگر هیجان‌ها شما را محکم به دیوار می‌کوبند هرگز نمی‌توانید بحث را به جایی برسانید، بنابراین زیرنظر داشتن و کنترل هیجان‌ها و رفتارهایتان می‌تواند بسیار مشکل باشد.



برقراری رابطه‌ای که به خوشبختی و کامیابی منجر شود مستلزم توانایی ظرفیت هیجانی بالایی است که قدرت درونی، مهارت‌های تسلط بر نفس و توانایی تحمل توفان‌های زندگی را به شما خواهد داد. با احترام و عشق و گذشت دو جانبه می‌توانیم با افراد با آرامش ذهنی، کار یا زندگی کنیم وگرنه در دنیای آشفته درون خود زندگی خواهیم کرد.

جام جم آنلاین -

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر